دست های نوازش گر
نوشته شده توسط : حسین

دست های نوازشگر

هر چه شکست ارزش از کف داد، اما چون دل بشکست ارزشمند شد... میپرسی چرا؟

چون وقتی شکستی ، او تاب نیاورد و چه زود آمد و بر دلت نشست، شکسته هایت را دوخت و گفت که من اینجایم. ( این حضور دلیل ارزشمندی دل شکسته است)

و تو گریه کردی... اما ندانستی که گریه ات دست های نوازش اوست که  غصه های را از جانت شسته و آرام آرام و و نوازش کنان بر گونه هایت میکشد...

حال که دیگر میان تو و او حایلی نیست... انتظار است بنشینی و با او سخن کنی....

اما ای دریغ... که تو دست بر جای دستان او میکشی و اشکها که همان نوازش های بی دریغ اوست را پاک میکنی. ولی نمی دانی که دستان او همیشه پاکند و زیبا،  و این خود دلیل آشکاری بر اینست که چرا اشکها بر چهره مینشینند، برای آنکه بر خود نظر کنی و زیبایی و پاکی اوی ببینی و دیگر جز اوی را بر حرم دلت راه ندهی، و دیگری را لایق آن ندانی که دلت را برایش شکنی. با این حال تو چه زود فراموش میکنی...

***

آدمی فراموش کار است ولی همیشه نبوده...

کودکی را مثال میزنم:

شاید ندانی! ولی کودک هم، صحبت هایش با او را در رحم مادر هنوز فراموش نکرده و چون پای به دنیا گذاشته میخواهد تمام آن گفت و گو ها را برای همگان شرح دهد ولی ای دریغ که زبان صحبتش را کسی نمی فهمد و او گریه سر می دهد ولی چه سود....

تا اینکه  سوز این روزگار چشمانش را خشک می کند و او نیز فراموش می کند همه چیز را و همه کسش را.

حرف من به تو ای همراه اینست که جهد کن به خاطر آوری او را و چون به خاطر آوردی دیگر رهایش مکن و راضی به رضای او باش و جز او را دیگر مجوی...

اوی که نامش را نمی دانم ولی برخی از صفاتش را چرا...

خوانندش اله یا همان الله.

(دلاور نور)

 





:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 26 فروردين 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: